بازگشت مامان تنبل با رهام خان 41 روزه
خووووووووووووووووووووووووووووووب ما اومدیم .
پسره نازم شما امروز 41 روزت شده و چه قدر هم زود گذشت . نیست خودم تو کامی دارم برات روزانه مینویسسم دیگه اینجا ننوشتم عشقم . مامانه تنبلتو بببخش .
رهام جوونم تاجه سرم 22 آذر ماه روز اربعین اما حسین(ع) 8 صبح زد کیسه آبشو با یه لگد پاره کرد و ما هم رفتیم بیمارستان . مامانی طفلی تا 5 عصر درد زایمان طبیعی رو کشید اما شما سزارین به دنیا اومدی . آخه دیگه هم من فشارم اومد پاییین هم ضربان قلبه شما کم شد . ساعت 17:15 دقیقه که همون موقع هم اذان مغرب و دادن پاهایه قشنگتو به این دنیا گذاشتی .
کلا خیلی نفس واقایی.
این هم آلبومه عکسایه شما
چند دقیقه بعد از تولدت
اینجا هم 1 روزته تو بیمارستان با بابایی
این عکست هم من عاشقشم
اینجا هم 8 روزته و شبه چله است . عاشقه ژستاتم نی نی جونم
پسر کو ندارد نشان از پدر (همه مدل هایه خوابیدنت عینه باباییه )
جووووووووووووونم اینم عکسه پاته نگاه چه کوشمولوه
اینجا هم 30 روزته عزیزتریینم
اینجا هم 40 روزته نگاه کن چه جورید داری به اون خرسا نگاه میکنی ؟؟ همه اش دوست داری بگیریشون
دستا بالا ...................... آخه چرا ؟؟من که پسره خوبیم و مودب خوابیدم
از وقتی تو اومدیی شدی دلیل بودنم تو این دنیا عشقم . با بابایی میشینیم و نگات میکنیم و روزی 10000000 بار خدا رو شکر میکنیم که ما رو لایق دونست و تو فرشته رو به ما امانت داد .