رهام جووووووونم رهام جووووووونم ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

ما و هدیه خدا به ما

اولین عروسی

سلام نی نی جونم.خوبی ؟؟انشاالله که صحیح و سالمی. نی نی جونم دیروز روزه میلاد امام زمان بود .ما هم دو تا عروسی دعوت بودیم .اول رفتیم عروسی النا (نوه خاله مامان) ، بابایی تا تونست اونجا کردی رقصید و حسابس خسته شد.بعد رفتیم عروسی دوسته بابایی.اونجا هم خیلی خوش گذشت.راااااااااستی مامانی برات 4 شنبه یه شلواره خوشگل  خرید.خاله صفورا هم برات از کربلا یه لباس خواب آورده مه دخملونه است اونجا تبرک کرده .عکسشو برات میزارم . کاش 4 هفته دیگه هم بگذره معلوم بشه نی نی جونم چیه .آآآآآآآآآآآخ آآآآآآآآآآآآخ چه قدر دلم میخواست الان بغلم بودی.     ...
24 خرداد 1393

سونو NT

سلام مامانی .خوبی عزیزم؟الهی قربونت برم .مامانی یکشنبه رفت سونو  و آزمایش برای غربالگری.با دوسته بابایی رفتم .این سری واضح دیدمت . کوچولو من.تکون میخوری.عزیزم یه رازی دارم برات که بعدا بهت میگم.خیلی دوستت دارم.راستی شما امروز 12 هفته و 5 روزته ماهی کوچولو من.   ...
19 خرداد 1393

حرف دل

سلام مامانی.خوبی عزیزم؟؟ دلم خیلی زود زود برات تنگ میشه .دوستدارم به وقتش بیایی بغلم .ساله دیگه این موقع انشاالله 6 ماهه که پیشمونی.خداااااااااااا این بهترین و قشنگ ترین انتظاره دنیاست .ولی تو میدونی که یه کم دیر میگذره .البته از اون موقع که فهمیدم تقریبا 2 ماه گذشت یه کوچولو دیر گذشت .من هر روز بهت صبح به خیر میگم ،دنباله یه آهنگه آرامش بخشم که تو خونه بزارم تا شما هم آروم باشی.راستی دختر عمه بابای ی اومده بودن خونه عزیز (مامانه بابایی به دنیا که اومدی بهت یاد میدم بهش بگی عزیز)،یه نی نی نازی داشتن که 5 ماهش بود و اسمش زینب بود عینه فرشته ها بود هزار ماشاالله ساکت و آروم بود هی هم به مامانی میخندید.راستی مامانی تو هم مثله من منتظره دیدنه م...
15 خرداد 1393

9 , 10 خرداد

سلام عشقه من خوبی؟ خدا کنه که خوبه خوب باشی.مامانی روزه جمعه یه دفعه هرکول شد و همه جایه خونه رو تمیز کرد درسته دکتر استراحت مطلق داده ولی خونه کسلم کرده بود ، خواهر هم ندارم که بیاد کمکم ، دخترخاله مامانی خاله سحر میومد بهم کمک میکرد اما خاله صفورا که میشه خاله مامانی رفتن کربلا و خاله سحر هم رفته خونه اشون.خلاصه یه عالمه کار کردم و صلوات فرستادم که شما اذییت نشی.ساعت 6 و خرده ایی عصر با بابایی رفتیم تهران بهشت زهرا که بریم سره مزار مامان خدیجه (مادربزرگه مادریت ).بهشون گفتم شما تو شکمه منی مطمئنم که یه دنیا خوشحال شده .بعد از اونجا رفتیم خونه خاله زهرا که خیلی خوش گذشت ،شب خوابیدیم اونجا و صبح با خاله زهرا و عمو محمد ااومدیم سمته خون...
11 خرداد 1393

11 هفتگی

سلام نی نی جونم.یه چیزی میگم بزرگ شدی ناراحت نشیا.نمیدونم اما مامانی فکر میکنه شما دخملی.اما خدا شاهده که فقط سالم بودنته که یه دنیا برام یه دنیا مهمه.آآآآآآآآآآآآآآآآآآاخ دلم میخواد الان اینجا بودی و مامانی گاز گازت میکرد . 7 یا 8 هفته دیگه جنسیتت معلوم میشه.اونوقته که  خریدایه مامانی شروع میشه.راستی بابایی چند وقته مریض احواله فشار خونش خیلی بالاست ، دعا کن براش زوده زود خوب بشه.اون برام اندازه همه دنیام عزیزه، وقتی نیست دلم براش پرواز میکنه.برامون دعا کن تا مسائل مالیمون هم حل بشه ، آخه تو یه فرشته کوچولویی،خدا رو یه دنیا شکر میکنم که تو رو بهمون داده . تو معجزه زندگی منی. ...
8 خرداد 1393

دلتنگی

سلام قربونت برم من خوبی؟؟ امروز مامانی اندازه یه دنیا دلش گرفته.قربونت برم کی میایی که دیگه به غیره تو به هیچ چیز و هیچ کس فکر نکنم؟؟؟ مامانی خیلی تنهاست .فقط بودنه تو که شادش میکنه.من تو این دنیا هیچ چیزی ندازم به غیره تو نی نی جونم.از اون دنیایی که هستی برام دعا کن.هی میخوام بهت بگم خانوم اما نمیگم.آخه نمیدونم چی هستی که.ای کلک باز تو میدونی چی هستی شب بیا تو خوابم خوب بهم یواشکی بگو .بووووووس به رویه ماهت. ...
5 خرداد 1393

10 هفتگی

سلام نی نی من .خوبی؟؟؟میدونم خوبی ،دیروز خانوم دکتر گفت خوبی ،گفت سالمه سالمی.بابایی هم دیدت ،اووووووووه خیلی ذوق کرد ، تو صورتش پره خنده بود. راستی تو الان 10 هفته اته.دکتر یه عالمه آزمایش نوشت که مطمئن شه شما خوبه خوبی.آآآآآآآآآآآآآآآآآآخ اگه بدونی به خاطره تو دارم چه قدر تحمل میکنم همه چی رو . ...
5 خرداد 1393

برایه تو مینویسم

سلاااااام مامانی.سلام  فرشته مهربونم.خوبی؟؟؟ کاشکی میدونستم دخملی یا پسمل .ولی هر چی باشی عشقه منی.تو الان مثله فرشته ها پاکی دعا کن برا مامان که این دوران برا مامانی خوب بگذره و راحت.دوووووووووستت دارم . ...
29 ارديبهشت 1393