قصه دیشبه مامانی
الهی قربونت برم من . دیشب تو خونه داشتم شاد و خرم سریال میدیدم که یه دفعه دندون دردی گرفتم فاجعه . خلاصه هی من گفتم تا صبح تحمل میکنم اما بابای میگفت نه ، چاره درد دندون فقط دکتره . خلاصه 12 و نیم شب رفتیم دکتر . خدا رو شکر یه درمانگاهه شبانه روزی دندان پزشکی زدن رفتیم اونجا . مامانی تا از در رفت تو آقایه دکتر گفت نمیشه ، بعد گفت چند ماهته ؟؟ منم گفتم رفتم تو 8 . خلاصه نشستم و دندون و دید و گفت خیلی به عصب نزدیکه ، اگه تحمل کنی بدونه بی حسی برات پرش میکنم . آخه بی حسی براشما تاجه سر ضرر داره . خلاصه مامانی هم تحمل کرد و دندونش پر شد . خیلی سخت بود و درد داشت اما به عشقه تو تحملش کردم ، بعضبی موقع ها که دردم زیاد بود ، تو جونگولی لگد میزدی میشدی براام مسکن . با مواده سفید پرش کرد که خیلی خوب شد . راستی گفت 8 تا از دندون هایه مامانی خراب شده . اونم به خاطره این که شما گل پسری داری از کلسیم بدنم استفاده میکنی . فدایه سرت تاجه سرم . فقط شما صحیح و سالم بیا بغلم همه چی برام جبران میشه . بووووس به رویه ماهت .