رهام جووووووونم رهام جووووووونم ، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

ما و هدیه خدا به ما

ورود به هفته26

سلام نفسه من . الهی قربونت برم ما 7 شهریور ماه رفتیم عروسی پسرعمویه مامان، خیلی خوش گذشت ، اما جایه شما خالی بود . عزیزه دلم روزا دارن همین جوری میگذرن و من به دیدنت نزدیک تر میشم . 8 این ماه بابایی سرشو گذاشت رو شکمه مامانی و داشت با شما حرف میزد که یه دفعه شما شیطون شدی و بابایی هم ذوق میکرد از حس کردنت . اون روز هم ضربانه قلبتو گوش داد و خیلی ذوق کرد. ما خیلی منتظره اومدنه شماییم . راستی صورته مامان خنده دار شده ، دماغم ورم کرده با دست و پاهام . ای شیطون دلم برا لمس کردنت لک زده . ...
9 شهريور 1393

اتمام ماه ششم

سلام مامانی . سلام آقا . میدونم که خوبی مامانی . اون روز که بعد از کلی نبودنه نت اومدم خیلی حال نداشتم که بخوام برات کامل همه رو بنویسم . خوب مامانی تو این مدت شما خیلی شیطون شدی و حسابی تو شیمک مامانی ورجه وورجه میکنی و مامانی هم هی قربون صدقه ات میره ، گل پسرم ما تو این مدت رفتیم عروسی مهسا جون که 12 مرداد بود خیلی بهمون خوش گذشت ، آتلیه هم رفتیم و عکس انداختیم اما نمیدونم شما کجا بودی که تو عکسه ما نیستی ؟؟؟؟ مامانی الهی قربونت برم که الان شدی 500 گرم ، کاش بدونی مامانی برایه این وزنی شدنت چه قدر سختی میکشه اما با جونه دل میپزیره آخه تو فرشته ایی . اون روز که رفتم سونو و دکتر گفت شاه پسری خیلی خوشحال شدم آخه پسرا مامان دوستن . تو شدی مرد...
30 مرداد 1393

بعد از مدت ها نبوده نت

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام مامانی . سلام شاه پسرم . خوبی؟؟ مامانی تو این مدت که نیومدم وب اتو آپ کنم نت قطع بود . اما معلوم شد که شما شاه پسری . عزیزه دلی. ...
28 مرداد 1393

هفته 18

سلام ناز نی نی .خوبی مامانی؟؟؟ آخ فدات بشم من گلم . مادر شدن عجیب ترین حسه دنیاست من عاشقانه  موجودی رو دوست دارم که حتی صورته مثله ماهشو ندیدم .فدات بشم هنوز یاده اولین لگد زدنت که میوفتم خنده ام میگیره . عزیزه دلم همه همه مامانا و بابا ها خیلی واسه نی نی هاشون زحمت میکشن و از خود گذشتگی میکنن.الان مامان دلش لک زده و شکمش بخوابه که نمیتونه چون تو اذییت میشی .یا دلم کلی خیار با نمک فراوون میخواد که باز نمیشه . عزیزه من تو فقط سالم و صالح باش برا من بسه .اون شب به بابایی گفتم تا موقعی که مامانم زنده بود .30 تا سوره قرآن و حفظ بودم تو بچگی ها نه بزرگی اما الان یادم نیست . میخوام اگه لایق باشم و بتونم مامانه خوبی برات باشم تو رو یه نی نی ...
20 تير 1393

دل تنگی

سلام مامانی .الهی قربونت برم من .خوبی؟انشاالله که خوبی.چه زود گذشت که این چند ماه .فدات بشم من.هفته پیش یکشنبه اولین ضربه اتو حس کردم .حالا دیگه به مامانی لگد میزنی؟؟؟ دلم برا بغل کردنت تنگه .دخملی یا پسملی؟؟ زود بزرگ شو بیا پیشه مامانی دیگه ناز نی نی . ...
15 تير 1393

سفر 3 نفری به قم

سلام نی نی من.خوبه خوبی؟؟؟؟ قربونت برم من.من و بابایی با شما دیروز جمعه رفتیم قم .خیلی خوش گذشت بهمون ، کاش تو جایه اینکه تو شکمم باشی تو بغلم بودی مامانی.صبح حدوده 11 از خونه اومدیم بیرون حدوده 1 رسیدیم رفتیم زیارت اما چون نماز جمعه بود بابایی نتونست زیارت کنه . بعد رفتیم برا شما یه سرهمی خریدیم که بابایی عصری تبرکش کرد.بعد رفتیم 3 نفری ناهار خوردیم . بعدش هم رفتیم گشتن و پارک . مامانی خیلی خسته شده بود تو پارک زیرانداز انداختیم نشستیم دلم میخواست دراز بکشم اما روم نمیشد اما بابایی گفت دراز بکشم تا شما زیاد اذییت نشی گله نازم ، بعدشم دوباره رفتیم زیارت و سوهان خریدیم و اومدیم خونه. به حضرت معصومه قول دادم ساله دیگه شما رو هم ببرم پیششون.ال...
31 خرداد 1393

اولین عروسی

سلام نی نی جونم.خوبی ؟؟انشاالله که صحیح و سالمی. نی نی جونم دیروز روزه میلاد امام زمان بود .ما هم دو تا عروسی دعوت بودیم .اول رفتیم عروسی النا (نوه خاله مامان) ، بابایی تا تونست اونجا کردی رقصید و حسابس خسته شد.بعد رفتیم عروسی دوسته بابایی.اونجا هم خیلی خوش گذشت.راااااااااستی مامانی برات 4 شنبه یه شلواره خوشگل  خرید.خاله صفورا هم برات از کربلا یه لباس خواب آورده مه دخملونه است اونجا تبرک کرده .عکسشو برات میزارم . کاش 4 هفته دیگه هم بگذره معلوم بشه نی نی جونم چیه .آآآآآآآآآآآخ آآآآآآآآآآآآخ چه قدر دلم میخواست الان بغلم بودی.     ...
24 خرداد 1393